اولین روزآمدنت به خونه
امروزبعدازسه روزازبیمارستان ترخیص شدیم ودکتراومدبعدازویزیت کردن هردومون. اجازه دادبریم خونه البته تاکییدکردن مابیشترمواظب شماباشیم چون کوچولووزودرس بودیدونیازبه مراقبت بیشتردارید ماهم گفتیم چشششششششششم مامان جونوبابااومدن تاماروببرن خونه همه زنگ میزنن حالتومیپرسن ووقتی رسیدیم خونه باباجون واسه مامان یه سوپ خوشمزه درست کرد توهم آروم مثل ماه خوابیدی همه دورت جمع شدن وکلی قربون صدقه ات میرن ودوست دارم چشای نازتوبازکنی باباهم کلی ذوق زده اس هم اینکه یه دخترنازداره وهم اینکه شبیه خودش شدی مامان فدای آرومیت که اینقدرخانمی واجازه میدی مامان استراحت کنه فقط واسه خوردن شیربیدارمیشی منم باعشق بهت شیرمیدم وباباهم نازت میکنه خ...
نویسنده :
مامان فرشته مهربون
17:39